جدول جو
جدول جو

معنی گاورو شدن - جستجوی لغت در جدول جو

گاورو شدن
(زَ بَ بَ تَ)
تا آن حد آب دادن بزمین که درخور تخم زدن شده باشد، و آن را دم آمدن زمین نیز گویند
لغت نامه دهخدا
گاورو شدن
در خور تخم زدن شدن زمین بسبب آبیاری دم آمدن زمین
تصویری از گاورو شدن
تصویر گاورو شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثَ گُ تَ دَ)
ناچار ازترک جای مألوف گردیدن. رجوع به زاورا کردن، شود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ کَ / کِ دَ)
سپید و سیاه شدن. گرگ و میش شدن:
روز و شب خویش را کنم بدو قسمت
هر دو بیک جای راست دارم چون تار
نرمک نرمک همی کشم همه شب می
روز بصد رنج و درد دارم دستار
راست چو شب گاوگون شود بگریزم
گویم تا درنگه کنند به مسمار.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 200)
لغت نامه دهخدا
(مُ عالْ لَ)
باور شدن کسی چیزی را، پذیرفتن. قبول کردن. قبول خاطرکسی قرارگرفتن:
کنون باورم شد که او این بگفت
که گردون گردان چه دارد نهفت.
فردوسی.
دگر ره دید آن مه را پدیدار
نمیشد باورش کان هست دلدار.
نظامی.
هرگزم این گمان نبد با تو که دوستی کنم
باورم این نمیشود با تو نشسته کاین منم.
سعدی (طیبات).
گرچه باور نمی شود ما را
فرض کردم که آنچنان بودست.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(پِ زِ کَ دَ)
حاکم و قاضی شدن. درمقام قضا و حکومت قرار گرفتن. حکم شدن:
اگر داد و بیداد داور شوند
بود داد تریاق و بیداد سم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاورا شدن
تصویر زاورا شدن
ناگزیر از ترک جای مالوف گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تاریک و روشن شدن سفید و سیاه گشتن گرگ و میش شدن: راست چو شب گاوگون شود بگریزم گویم تا در نگه گنند بمسمار. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارا شدن
تصویر گوارا شدن
نیک و زود هضم شدن، بذایقه خوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاور شدن
تصویر زاور شدن
آب سیاه آوردن عضوی از بدن
فرهنگ لغت هوشیار